پخش زنده
امروز: -
سال ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی حکومت قاجار را منقرض اعلام کرد و سلطنت را به رضاخان سپرد. نتیجه این انتقال قدرت، مرگ مشروطه و تولد استبدادی نوین در لباس تجدد بود؛ استبدادی که با کودتا و فشار نظامی بر تخت نشست و با اشغال نظامی از تخت سقوط کرد.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، نهم آبان ۱۳۰۴ مجلس شورای ملی شاهد کشمکشی برای ابقا یا انقراض سلطنت قاجار بود. اما به هر حال صدای شلیک چهار گلوله توپ در عصر آن روز پاییزی، انقراض قاجار را اعلام میکرد. ماده واحدهای بدین شرح به تصویب مجلس رسیده بود: «مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام کرد و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانینموضوعه مملکتی به شخص آقای رضا خان پهلوی واگذار میکند - تعیین تکلیف حکومت قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که برای تغییر مواد ۳۶ - ۳۷ - ۳۸ - ۴۰ متمم قانون اساسی تشکیل میشود. این قانون که مشتمل بر یک ماده است در جلسه نهم آبان ماه یک هزار و سیصد و چهار شمسی به تصویب مجلس شورای ملی رسید».
مجلس دوره پنجم که اکثریت نمایندگان آن تحت نفوذ رضا خان بوده و با حمایت او وارد مجلس شده بودند، به سرعت مقدمات لازم برای تشکیل مجلس مؤسسان را فراهم آوردند؛ به گونهای که کمتر از چهل روز بعد، این مجلس برای تعیین تکلیف قطعی سلطنت تشکیل شد. مجلس مؤسسان که در روز پانزدهم آذر با تشریفاتی خاص و با نطق رضاخان افتتاح شده بود، نهایتا در جلسه مورخ ۲۱ آذر ۱۳۰۴ شمسى با اکثریت ۲۵۷ از ۲۶۰ رای، سلطنت را به خاندان پهلوی اعطا کرد.
فردای آن روز یعنی ۲۲ آذرماه، پنجمین و آخرین جلسه مجلس مؤسسان برگزار شد و صورت جلسه روز گذشته قرائت و به تصویب رسید. همچنین نام ۲۵۷ نمایندهاى که به سلطنت رضا خان رأى داده بودند، قرائت شد. در ادامه نیز صادق مستشار الدوله، رئیس مجلس مؤسسان، به همراه نایبان و ۳۶ تن از منتخبان، اصل ۳۶ قانون اساسى را در یک سینى نقره به رضاخان دادند. در این مراسم مستشار الدوله نطقى ایراد کرده و گفت: «منظور ملى از خلع سلطنت قاجار و انتصاب اعلى حضرت پهلوى صورت فعلیت یافته و درهاى امید براى آینده ایران، باز و متفوح شده است». رضاخان نیز در پاسخ گفت: «صحیح است»؛ و این آغازی بود برای فصلی جدید از تاریخ معاصر ایران.
این رویداد در بستر یک دهه تحولات صورت پذیرفت که اوج آن کودتای اسفند ۱۲۹۹ بود. رضاخان که ابتدا به عنوان وزیر جنگ و سپس نخستوزیر قدرت را قبضه کرده بود، با تضعیف تدریجی نهادهای مشروطه، زمینه را برای تغییر رژیم فراهم نمود. این فرآیند هرچند با ظواهری قانونی همراه بود، اما در شرایطی انجام شد که فضای سیاسی کشور تحت کنترل شدید نظامیان وابسته به رضاخان و فشار بر منتقدان قرار داشت. البته ضعفها و آسیبهای حکومت قاجار نیز به این موضوع دامن زده بود.
قاجار با چالشهای عمیق ساختاری مواجه بود. ضعف فزاینده دولت مرکزی، ناتوانی در حفظ تمامیت ارضی، واگذاری امتیازات اقتصادی به بیگانگان، هرج و مرج داخلی و اوضاع نابسامان زندگی مردم، اعتبار سلطنت قاجار را تا حد زیادی زائل کرده بود و این تصور را تقویت میکرد که ساختار کهنه قاجار دیگر قابلیت ترمیم ندارد.
رضاخان با تکیه بر حمایتهای انگلیس توانست ارزیابی دقیقی از این فضای آشوب زده داشته باشد که خروجی آن اقتدار و امنیت نسبی بود که طی سالهای بعد از کودتا حاکم شد و همین موضوع توانست نظرهای بسیاری را به خود جلب کند. اما خیلی زود امیدها به ناامیدی بدل شد؛ انتقال قدرت به رضاخان، به جای تحکیم مشروطیت، به استقرار حکومتی متمرکز و آمرانه انجامید.
سلطنت رضاخان اگرچه با پروژههای نوسازی و تجددطلبی ظاهری و همچنین ایجاد برخی زیرساختها همراه بود؛ اما مشکلات و آسیبهای پایدار بسیاری برای ایران به وجود آورد. او با از بین بردن نهادهای نوپای مشروطه، فضای سیاسی را بست، مطبوعات و احزاب را سرکوب و مجلس را به نهادی تشریفاتی تبدیل کرد.
نوسازی دستوری و شتابزده او همچون اجبار به کشف حجاب بدون در نظر گرفتن بافت فرهنگی و مذهبی جامعه، گسستی عمیق بین مردم و دولت ایجاد کرد و موجب تضعیف باورهای دینی و تحقیر سنتهای ملی و محلی شد. سیاست تمرکزگرایی افراطی و سرکوب خونین عشایر، علاوه بر تخریب ساختارهای اقتصادی-اجتماعی مناطق، تنوع فرهنگی کشور را نادیده گرفت.
در بعد اقتصادی پروژههایی تعریف شدند که مبتنی برای برنامهای جامع برای توسعه ملی نبوده و اقتصاد را به سمت وابستگی بیشتر سوق میداد و حتی در شماری از این طرح ها مانند راه آهن شمال- جنوب، منافع کشورهای بیگانه ترجیح داده شد. همچنین علاوه بر شخص رضا خان، فساد گسترده و زمینخواری در بین درباریان جدید نیز گسترش یافت.
رویکرد خصمانه پهلوی اول نسبت به سنتهای دینی و نهاد روحانیت، بیاعتمادی عمیق میان نیروهای مذهبی و حکومت را دامن زد. رضاخان در عرصه بین الملل نیز نتوانست روابط خود با قدرتهای خارجی را باز تعریف کند؛ او با حمایت و نفوذ انگلیس روی کار آمد و به اتهام وابستگی به آلمان نازی، از قدرت برکنار شد. همچنین در زمینه نظامی، ارتش نوین او که از آن به عنوان یکی از بزرگترین افتخاراتش یاد میشد، در جریان تجاوز متفقین به ایران در شهریور ۱۳۲۰ بدون مقاومت از هم پاشید و نهایتا ایران به اشغال نظامی در آمد.
او تا آن روز حتی نتوانسته بود ولیعهدی قوی و مستقل تربیت کند. میراث پهلوی اول وآثار سوء آن تا دههها سال پس از او ادامه یافت. بررسی دوران سلطنت پهلوی نشان میدهد که توسعه واقعی بدون مشارکت و همراهی مردم و احترام به فرهنگ ملی و نهادهای قانونی و صرفا با تکیه بر قدرتهای خارجی نه تنها ممکن نخواهد بود، بلکه میتواند آسیبهای فراوانی به جامعه وارد کند.
نویسنده و پژوهشگر: عباس کریمیان