پخش زنده
امروز: -
استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی با تأکید بر اینکه «جنگ ۱۲ روزه» رژیم صهیونیستی علیه ایران در چارچوب سیاستهای کلان آمریکا تعریف میشود، گفت: بازدارندگی فعال، رمز مقابله با سناریوی تهاجم دوباره این رژیم است.
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، آقای دهقانی فیروزآبادی با حضور در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه خبر با تحلیل جنگ تحمیلی ۱۲ روزه علیه ایران، اهداف و دستاوردها و پیامدهایی این جنگ را تشریح و به پرسش ها در این بار ه پاسخ داد. متن کامل این برنامه به شرح زیر است:
دهقانی فیروزآبادی: معمولاً حوادث بین المللی که اتفاق میافتد دو علت دارند و همینطور دو اهداف دارند. در سطح علت ها، علتهای اصلی یا علتهای ایجادکننده داریم، یک علتهای زمینه ساز. در حوزه اهداف هم در روابط بین الملل در سیاست خارجی کشورها دو دسته اهداف دارند، یکی اهداف اعلامی و دیگری اهداف اعمالی. کشورها یک چیزی را بعنوان اهداف شان اعلام میکنند ولی در عمل یک اهداف دیگری را پیگیری میکنند. درخصوص علل تجاوز اسرائیل به ایران، اگر ما عمیقتر نگاه کنیم، بخصوص اگر یک دیدگاه نظری و تاریخی به موضوع داشته باشیم، اولاً پیش بینی پذیر بود، برخورد اسرائیل با ایران اجتناب ناپذیر بود با توجه به سیاست توسعه طلبی که هم امریکاییها داشته و دارند و هم رژیم اسرائیل قابل پیش بینی بود، اینکه در چه زمانی اتفاق میافتد در روابط بین الملل نمیشود با قاطعیت پیش بینی کرد. به نظر من اگر ما یک نگاه به گذشته داشته باشیم، از زمان فروپاشی شوروی، که یک تغییر ژئوپولوتیک عظیم در روابط بین الملل و اصلاً نظم بین المللی دگرگون شد، امریکاییها دنبال برقراری یک نظم خاصی در روابط بین الملل بودند همینطور در سطح منطقهای.
نظم مورد نظر امریکا، نظم هژمونیک یا تک قطبی که تنها ابرقدرت باقی مانده امریکا است و طبیعتاً باید بر کل نظام بین الملل نگاه داشته باشد. آن زمان از حمله به عراق شروع کردند، اتفاقاً همین بهانه هستهای بود و سلاح کشتار جمعی و شیمیایی و حتی گفتند از آفریقا صدام حسین اورانیوم آورده است که دروغ بود. اتفاقاً از وزیر خارجه وقت امریکا وقتی در شورای امنیت سؤال شد که شما به یک کشوری حمله کردید به این دلیل که این درحال تولید سلاحهای کشتار جمعی است در صورتی که الان کشف بوده است که نبوده است؛ بنابراین آن زمان برای تثبیت هژمونی امریکاییها امریکاییها به عراق حمله کردند و هدف شان هم آغاز هژمونی جهانی از هژمونی در غرب آسیا بود. همان زمان هم اگر خاطرتان باشد، خیلیها در امریکا و حتی در منطقه میگفتند باید از تهران شروع کرد، یعنی اول تهران بعد بغداد و بعد هم دمشق که بعد به دلایلی به عراق حمله شد، عراق اشغال شد و شعار میدادند امروز بغداد، فردا تهران و بعد هم دمشق. این در سطح بین المللی بود که هرگونه نیروهای معارض هژمونی امریکا یا قدرتهایی که ضد هژمونیک هستند باید از بین بروند یا تضعیف شوند.
یکی از ویژگیهای خاورمیانه و ایران این است که بارها من گفتهام ایران منطقه و نظام بین الملل سه دایره متحدالمرکز هستند. یعنی تحولاتی که در ایران رخ میدهد، بازتاب منطقهای دارد، مستقیماً بر نظم منطقه تأثیر میگذارد، نظم منطقهای بر نظم جهانی تأثیر میگذارد. از بالا به پایین اگر نگاه کنیم، نظم جهانی وابسته به نظم منطقهای است، کانون نظم منطقهای هم در ایران قرار دارد؛ بنابراین امریکاییها دنبال هژمونی بودند، اما پایان هژمونی آنها حمله به عراق بود. اوباما که به قدرت رسید، سیاست تغییر را اعلام کرد و بازسازی مجدد رهبری امریکا. امریکاییها هیچ وقت اصطلاح هژمونی را به کار نمیبرد میگویند رهبری امریکا باید اعاده شود و میرسیم تا زمان ترامپ. در سطح منطقهای همیشه در تاریخ منطقه حداقل از جنگ جهانی دوم، راهبرد اصلی امریکا جلوگیری از هژمونی غیر از خودش بوده است. یعنی اصل بر هژمونی امریکا است، این هژمونی گاهی به صورت مستقیم اعمال میشود و گاهی به صورت نیابتی. مثلاً در زمان جنگ سرد وقتی بریتانیا از شرق سوئز باضافه خلیج فارس عقب نشینی کرد، اعلام شد که چه کسی جایگزین میشود گفتند امریکا، اما، چون امریکا در ویتنام درگیر بود، قرار شد این هژمونی به صورت نیابتی اعمال شود که ژاندارمری رژیم شاهنشاهی در ایران است و نیروی کمکی اش هم عربستان است. بعد از تحولاتی که رخ داد، امریکاییها بخصوص از زمان ترامپ دنبال این هستند یک نوع هژمونی و سلطه نیابتی اعمال کنند که طرح عادی سازی روابط اسرائیل و اعراب مطرح شد که حتی بعنوان صلح ابراهیم؛ بنابراین علت اصلی تلاش برای برقراری و تثبیت هژمونی اسرائیل در منطقه و به تبع آن جلوگیری از افول تفوق بین المللی امریکا است. از زمان اوباما یک راهبردی امریکاییها اعلام کردند تحت عنوان چرخش به آسیاب برای مهار چین. برای اینکه مهمترین نیروی ضد تفوق امریکا در نظام بین الملل چین است، اولویت آنجا بود، این به معنای این نیست که سایر مناطق را.
سؤال: چرا از غرب آسیا شروع میکنند، چرا مستقیم با چین نه؟
دهقانی فیروزآبادی: در چارچوب چرخش به آسیا، آنجا دارند اصطلاحاً چین را مهار میکنند، پیمانهای متعددی منعقد کردهاند و در دریای جنوب چین هم حضور دارند و از اهرم تایوان هم استفاده میکنند. منتها برای اینکه همه نیروهای شان را آنجا تجمیع کنند، باید مناطق دیگر را مدیریت کنند. یکی از مناطق استراتژیکی که وجود داشته و دارد، با ارزش راهبردی متفاوت در زمان جنگ سرد، غرب آسیا یک ارزشی داشت، الان یک ارزش دیگری دارد. بخصوص که چینیها و روسها در سالهای اخیر حضور و نفوذشان در منطقه را تقویت میکنند.
سؤال: پس شما معتقد هستید آنچه که اتفاق افتاد یعنی این جنگ ۱۲ روزهای که تجربه کردیم، در راستای سیاستهای کلان و راهبردی امریکا بود؟
دهقانی فیروزآبادی: در سطح بین المللی و در سطح منطقهای. یعنی جلوگیری از افول نظم تک قطبی در جهان است، به تبع آن حفظ هژمونی نیابتی در منطقه است.
سؤال: پس بنابراین تمام ماجراهای مربوط به آژانس و گزارشهای آژانس و اینها یک تاکتیک بوده است برای یک فریب و زمینه سازی برای بهانه آغاز این حمله؟
دهقانی فیروزآبادی: زمینه سازی عرض کردم دو دسته علت داریم، به نظر من علت اصلی دعوا بر سر نظم بین المللی و منطقهای است. فرمودید چرا منطقه خاورمیانه و ایران، برای اینکه در ادبیات روابط بین الملل در سالهای اخیر یک بحث بسیار عمیق و گستردهای مطرح است که یک مثلث ضد تفوق امریکا یا نظم تک قطبی شکل گرفته است، ایران، روسیه و چین. یکی از بحثهایی که آنجا بود و بسیار حائز اهمیت بود اینکه این اتحاد را باید از هم پاشید. میگفتند باید به زعم خودشان به ضعیفترین حلقه این مثلث حمله کرد؛ بنابراین تجاوز و حمله نظامی به ایران، هم ایران را تضعیف میکند و هم نظم منطقهای دلخواه امریکا و اسرائیل مبتنی بر تفوق اسرائیل را تأمین میکند، هم مثل ضد تفوق نظم جهانی را از هم میپاشاند، بنابراین با یک تیر سه نشان زدهاند. اما آن بحثهای هستهای و موشکی وگزارش آژانس و اینها علل زمینه ساز است، یعنی دلیل اصلی آن دو تا است، ولی اینها دلایل زمینه ساز است
سؤال: معتقد هستید که حتی مثلاً در موضوع هستهای ایران، حتی ایران غنی سازی را کنار میگذاشت، یا هر خواستهای که آنها داشتند، تمکین میکردند، باز هم این اتفاق میافتاد؟
دهقانی فیروزآبادی: به نظر من، دیر و زود بود، من اسم این را گذاشتهام نظریه سیاهچاله، امریکا و اسرائیل طراحی کردند که وزن ژئوپولوتیک و وزن استراتژیک اسرائیل را بعنوان قدرت برتر منطقه به زعم ما به صورت تصنعی حفظ کنند که کل نیروهای معارض را به درون این سیاهچاله میکشید. طرح ابراهیم براساس این است که همه کشورهای عربی سیادت اسرائیل را بپذیرند تحت عنوان عادی سازی روابط است. این برقراری سیادت اسرائیل است و اینها را یا به صورت مسالمت آمیز، اگر نشد با نیروی نظامی که با توجه به نزدیکی کشورهای پیرامونی اسرائیل این سیاهچاله به ترتیب اینها را به درون خودش میکشد. ایران، چون خودش یک جرم ژئوپولوتیک بسیار سنگین وزن در منطقه است، این سیاهچاله به راحتی این را نمیتواند به سمت خودش بکشد، گاهی وقتها وزن ژئوپولوتیک ایران آن را به سمت خودش میکشد یعنی جرم و وزن ژئوپولوتیک ایران بسیار بزرگتر از اسرائیل است؛ بنابراین یکی از راهها تضعیف ایران است.
مثلاً همان دهه ۹۰ یک استراتژی مطرح کردند تحت عنوان راهبرد یا سیاست مهار دوجانبه. بعد از حمله اول امریکا به عراق بود که صدام حسین کویت را اشغال کرد که تضعیف شد ولی ماند، توازن در منطقه به نفع ایران به هم خورد. گفتند ما باید الان ایران را به حد عراق تضعیف کنیم، موازنه ضعف برقرار شود، یعنی مبادله ضعف بین عراق و ایران. بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر و اشغال عراق به دست امریکا که ترمپ هم اذعان کرد که امریکا ۷ هزار میلیارد دلار یا ۷ تریلیون دلار هزینه کرده در عراق هزینه کرده است، شده است. پس باید ایران نه تنها در آن چارچوب تضعیف نشده است، اتفاقاً تقویت شده است؛ بنابراین دنبال این بوده و هستند که ایران تضعیف شود؛ بنابراین اولین هدف این جنگ تحمیلی تضعیف قدرت ایران است، فقط هم قدرت نظامی آن نیست، همه ابعاد قدرت ایران است. اول از تحریم شروع کردند، از همان زمان کلینتون، اولین تحریمهایی که وضع شد، یعنی ایران تضعیف شود بعد در چهار گفتمان امریکاییها این سیاست تضعیف را پیش بردند و میبرند. یکی گفتمان تروریست است، دوم گفتمان حقوق بشر و گفتمان اصطلاحاً صلح خاورمیانه است و چهارم هستهای است. گاهی وقتها اینها همدیگر را تقویت میکنند.
در جریان تحریمهای امریکایی ها، امریکاییها کنگره امریکا بعد از حتی امضای برجام یا بعد از اینکه امریکا خارج شد تحریم روی تحریم میآوردند، مجدداً تصویب میکردند، شاید سؤال شود برای چه، برای اینکه از یک گفتمان به گفتمان دیگری میبردند که اگر مثلاً در جریان مذاکرات قرار شد توافق شود و تحریمهای هستهای برداشته شود، من بعید میدانم، ما الان تحریم هستهای خالص داشته باشیم. پس تضعیف ایران اولین هدف است، دوم هدف تغییر نظام سیاسی در ایران است که اگر یادمان نرفته باشد بعد از آنکه نتانیاهو اعلام کرد که به ایران تجاوز کرده است، خطاب به ملت ایران بود، که حساب ما از شما جدا است، ما بخاطر شما حمله کردهایم، طراحی استراتژیک این بود که هدف اصلی به نظر من تغییر رژیم بود.
پلکانی هم است، امریکاییها هم این را سالها است تقریب میکنند، تغییر رفتار است و تغییر ساختار است و نهایتاً به تغییر کلیت نظام سیاسی میرسد. ایجاد یک گسست و شکاف داخلی در ایران بین حاکمیت، خود حاکمیت و بین ملت و دولت و بین خود ملت، پیش بینی میکردند فروپاشی شکل میگیرد، حداقل بنیادهای نظام سیاسی ایران متزلزل میشود و خودش فرو میپاشد. به نظر من کمترین هدفی که بود و هدفی که اعلام شد، نابودی توان هستهای ایران بود که بعد موشکی هم اضافه شد. منتها هستهای بهانه بود، اصل نشانه اول موجودیت ایران بود، دوم موجودیت نظام سیاسی ایران بود. اینها اهدافی بود که پیگیری میشد شکاف داخلی ایجاد کنند، گسست ایجاد کنند، جامعه فروپاشی شود، نظام سیاسی فروپاشی کند.
سؤال: در این وضعیتی که الان هستیم فکر میکنید این پروژه شکست خورده است و آنها منصرف شدهاند؟
دهقانی فیروزآبادی: در اولین گام که این جنگ 12 روزه بود و حمله به ایران، به نظر من بعنوان یک ناظر دانشجوی روابط بین الملل میگویم، بعد از اعلام آتش بس بحث است، اسرائیل حمله به ایران کرده است، امریکا هم به پشتیبانی اش حمله به ایران کرده است، یکسری اهداف هم اعلام کردهاید، حداقل هدف نابودی هستهای ایران بوده است. الان در امریکا بحث است آیا واقعاً نابود شده است یا نه.
من نمیخواهم بگویم شده است، چون من اطلاعی ندارم، ولی آنجا خودشان شرطی دارند که آیا شما توان موشکی ایران را از بین بردهاید، آیا قدرت آتش ایران را شما خاموش کردهاید که اینها هدفهای حداقلی اعلامی بود. آن چیزی هم که اول اعلام کردید و اواسط جنگ یا اواخر آن خود ترامپ هم یک پیام در شبکه اجتماعی خودش اعلام کرد، یا صلح، یا رژیم هم میتواند تغییر کند، آن هم خودش را لو داد تقریباً. به نظر من به هیچ یک از این اهداف نرسیدند و شاید مهمترین انتظاری که هم اسرائیل و هم آمریکا داشتند گسست و فروپاشی نظم اجتماعی و ایجاد شکاف در داخل ایران بود و به بیان دیگر شورش مردمی بود به نظر من مهمترین عنصر طراحی راهبردی اسرائیل و آمریکا در حمله به ایران حساب روی این عامل بود، ماهها قبل از این تجاوز حداقل در بحثهایی که وجود داشت بحث این بود که اسرائیل و آمریکا جمعبندیشان این است که اولاً جمهوری اسلامی ایران در ضعیفترین زمان حیات خودش است و ما فقط نیاز به نیروی هوایی داریم، نیروی زمینی مردم ایران هستند و ما به نیروی زمینی نیاز نداریم پس مهمترین عنصر این تجاوز یا اینکه تصمیم گرفته شد به ایران تجاوز شود، چون آنها فکر میکردند واقعاً با حمله هوایی این اتفاق صورت میگیرد و بر اساس راهبرد ایجاد خلاء قدرت یعنی هم خلاء قدرت ایجاد کنند، شما میبینید فرماندهان عالی رتبه نظامی را روز اول زدند و مراکز اندیشمندان و دانشمندان ما را زدند و فکر میکردند که مردم که شورش میکردند آن وقت پلکانی میتواند به حوزه خلاء سیاسی و خلاء اجتماعی هم برسد.
من مجموع تحلیلهایی که دیدم نه اینکه ما در ایران بگوییم، چون ایرانی هستیم و تعلق خاطر به ایران داریم آنها میگویند که شما به اهدافتان نرسیدید و بحث اینکه شاید در پیامدهای جنگ که ما میتوانیم اشاره کنیم به نظر من مهمترین پیامد جنگ تثبیت قدرت آفندی ایران بود همه پیش بینی میکردند هم داخل و هم در خارج و هم دشمنان ایران که ایران از یک توان موشکی پیشرفته برخوردار است ولی هیچکس فکر نمیکرد با این کیفیت و یا این کمیت باشد هرچه زمان گذشت بعضی میگفتند شاید تعداد کمتر شده یکی اینکه به نظر من راهبرد نظامی ایران بود که تضعیف یا از کار انداختن پدافند ضد هوایی چند لایه اسرائیل بود داخل پرانتز عرض کنم عظمت دفاع جمهوری اسلامی ایران اینجا آشکار میشود که میدانید وقتی ما موشک شلیک میکردیم تا قبل از اینکه برسد به آسمانهای اشغالی چهار جا رهگیری میشد اول نیروهای آمریکایی در خلیج فارس، بعد میرفتند عراق و بعد در اردن و نهایتاً در مدیترانه وقتی از این چهار گردنه موشکها عبور میکردند تازه میرسید به خود اسرائیل که چهار لایه پدافندی داشت آن موقع حجم آفندی ما و پرتابهای ما برای آنکه بیشتر آنجا را از کار بیندازد روزهای آخر تعداد کمتر شده بود و کیفیت و دقت افزایش پیدا کرده بود بنابراین این خیلی نکته مهمی است به نظر من ولی به نظرم الان برآورد این است که آنها نتوانستند به اهدافشان برسند.
سوال: دیشب آقای دکتر متقی مهمان ما بودند و ایشان به عنوان یک استاد دانشگاه نظر شخصی خودشان را بر اساس تحلیلها نه اینکه بخواهند خبر قطعی را اعلام کنند تحلیلشان این بود یک تاریخی را اعلام کردند که مثلاً از این تاریخ به بعد مجدد حمله آغاز خواهد شد پیش بینی شما چیست؟
دهقانی فیروزآبادی: خیلی دل شیر میخواهد من بعید میدانم اگر از تصمیم گیرندهها بپرسید بعید میدانم که با قاطعیت بگویند چند روز دیگر، چون یکی از ویژگیهای روابط بینالملل عدم قطعیتها و شگفتی سازها و رویدادهای پیشبینی نشده است با این قاطعیت نمیشود در مورد هیچ چیز اظهار نظر کرد من یا امثال ما که خیلی یا اصلاً اطلاعات میدانی هم نداریم با این قاطعیت به نظرم خیلی نمیشود ضمن اینکه معمولاً پرهیز میکنند سیاستمداران در عرصه عمل که قطعاً هیچ وقت جواب قطعی نمیدهند، تحلیلگران هم خیلی ریسک آن بالا است، اما آن چیزی که من میتوانم عرض کنم اتفاقاً امروز هم در جلسهای با آقای دکتر متقی بودیم و یک بحث این گونه هم بود که بر چه اساسی شما با این قاطعیت اعلام کردید، ایشان گفت من بر اساس تحلیلها و رویکرد نظری که داشتم گفتم حدس و گمان در حوزه علمی محض هم میگویند حدس و گمان است یعنی شما حدسی میزنید ممکن است ابطال یا تایید شود، بعضی چیزها هم گردگویی است که امکان ابطال ندارد یعنی هر اتفاقی بیفتد آن گزاره ابطال ناپذیر است، اصطلاحا، اما این گذر ابطال پذیر است منتها با این قاطعیت واقعاً شاید نباشد، آن چیزی که من میتوانم بگویم و شاید راهگشا باشد برای هم خود ما و هم برای فهم موضوع و هم برای تصمیم گیران سیاسی و نظامی ما، ببینید در این شرایط که ما هستیم سه احتمال یا سه سناریو متصور است.
قطعاً یکی از سناریوهای محتمل و ممکن تجاوز مجدد اسرائیل است براساس تجربه، رژیم اسرائیل یکی از بدعهدترین نظامهای موجود در روابط بینالملل است چه از زمان تاسیس تا الان، همین آتش بسی که با غزه داشته، با حماس داشته، با لبنان داشته هر روز به یک بهانه نقض میکند پس از این تردیدی نیست و فراتر از این حالا من از منظر رئالیستی و واقع بینی بحث میکنم خیلی دوستان با من موافق نیستند و میگویند تو بیش از حد بدبینی من میگویم اصل بر بدبینی است بدبینی به چه معنا یعنی احتیاط، میگویند احتیاط شرط عقل است پس این یک سناریو است، از نتانیاهو به خصوص هیچ بعید نیست دوم برقراری شرایط عادی یعنی آتش بسی که یک طرف اسرائیل به واسطه آمریکا اعلام کرده و ما هم محترم شمردیم، چون ما اعلام کردیم ما نه هیچ وقت آغازگر تجاوز بودیم و همیشه از خودمان دفاع کردیم ما الان دست به ماشه هستیم این سومی است این، این است که ما تثبیت شرایط کنیم از حالت نه جنگ و نه صلح خارج بشویم.
سوال: این دو الان تفاوتش چیست؟
دهقانی فیروزآبادی: این میشود سناریوی سوم حالت نه جنگ و نه صلح، آتشبسی که وجود دارد و هیچ رسمیتی هم ندارد.
سوال: آن صلحی که شما اشاره میکنید یعنی در پی یک مذاکره اتفاق میافتد یا نه؟
دهقانی فیروزآبادی: بله یا مذاکره است یا ممکن است اینجا ما میتوانیم بگوییم سناریوی ادامه وضع موجود که نه جنگ و نه صلح است توسط یک نیروی ثالثی که به نظر من بهترین آن شورای امنیت سازمان ملل است که این شرایط نه جنگ و نه صلح یا توقف جنگ را قطعنامه شورای امنیت تصویب بشود مثلاً حرفش بود هم پاکستان، چین، روسیه یک پیشنویس قطعنامهای هم ظاهرا تهیه کرده بودند مجدداً میتوانند این را یکی از آنها یا هر سه یا بقیه کشورها قطعنامه شورای امنیت بیاید رسماً مثل ۵۹۸ از دو طرف درخواست کند که آتش بس بدهند.
سوال: شما کدام سناریو را محتملتر میدانید؟
دهقانی فیروزآبادی: سناریوی تبدیل شرایط نه جنگ و نه صلح به شرایط صلح یعنی آتش بس دائم یا صلح به نظر من احتمالش را بیشتر میدانم البته این را عرض کنم گزینه اول نتانیاهو قطعاً تجاوز مجدد است و تلاش نهایی هم میکند که ترامپ را اقناع کند که مجدداً حمله کند منتها من مجموع شرایط منطقهای جهانی و داخلی آمریکا که الان رصد میکنم خیلی گزینه اینکه ترامپ مجدداً اجازه بدهد، چون ما نمیخواهیم بگوییم اسرائیلیها بدون اجازه آمریکا حمله کردند نه، اعتقادم این است که واقعاً طراحی از ماهها قبل شده بود سالها اگر نگوییم، منتها بحث ترامپ این بود که میخواست هزینههای تامین این هدف را کم کند و من اعتقادم این است که نتانیاهو ترامپ را مجاب کرد که الان دیگر وقت دارد میگذرد و ما باید عملیاتی که قرار بوده قبل از مذاکرات آغاز کنیم را الان آغاز کنیم.
سوال: شما اشاره کردید آمریکاییها یک راهبرد کلانی را در منطقه دنبال میکردند مبنی بر اینکه آن نظام تک قطبی خودشان را ادامه بدهند و در این میان در منطقه غرب آسیا، چون بسیار تاثیرگذار بر کل منطقه و جهان است نقطه مشخص و کانونش ایران بوده بنابراین به این تصمیم رسیده بودند که با ایران وارد مخاصمه شوند که هم بتوانند تغییر نظام سیاسی اتفاق بیفتد حالا برخی به تجزیه ایران هم اعتقاد دارند که در پس این بنا بود رخ بدهد حمله آغاز میشود در ۱۲ روز آنها به یک دیوار سفت برخورد میکنند که اصلاً تجربهاش را نداشتند و مهمترین چیزی که روی حساب میکردند مردم بودند که کلاً برعکس شد الان اگر ما برویم داخل صلحی که به تعبیر جنابعالی از آن استفاده کردید تکلیف آن راهبرد چه میشود آیا آنها منصرف خواهند شد و این پروژه شکست خورده خواهد شد برای همیشه؟
دهقانی فیروزآبادی: نه من بارها گفتم تجربه برخورد آمریکا با شوروی مجدداً دارد باز تولید میشود با ایران، آنها میخواستند حداقل تا قبل از این حمله فکر میکردند کار تمام است الان به این نتیجه رسیدند که نمیشود و حتی به هدف حداقلی شان هم نرسیدند اصلاً چرا آتش بس را یک طرفه اعلام کردند حالا یک حدس این است که آنها میخواهند تجدید قوا کنند من میخواهم اینجا موضوع مهمتری را بگویم، ببینید آینده را ما میسازیم نه اینکه آینده ما خودمان بایستیم کنار ببینیم چه اتفاقی میافتد و در راهبرد ما با مواجهه هم با اسرائیل و هم با امریکا باید کنشمند و فعال باشیم، نباید منتظر باشیم آنها حمله کنند و ما جواب بدهیم ما باید الان پیشگیری کنیم من به نظرم یک استراتژی یا یک توصیه راهبردی که حداقل به نظر من میرسد تقویت بازدارندگی ایران است در سه حوزه طبیعتاً جنگ مهمترین حوزه بازدارندگی اش بازدارندگی نظامی است، حتماً لازم است ولی به نظر من کافی نیست ما بازدارندگی سیاسی و بازدارندگی مردمی نیاز داریم یک همبستگی و اتحاد ملی شکل گرفته حول ایران و ایران هم به نظر من ایران با اسلام تفکیک ناپذیر است من شخصاً اعتقاد دارم ایرانی اسلامی میگویند، فرهنگ ایرانی اسلامی، ما یک فرهنگ ایرانی داریم، اسلام هم در آن منزوج شده است بنابراین هویت ایرانی، هویت ایرانی اسلامی است، بخش سیاسی آن دیپلماسی است به نظر من سیاست خارجی اگر یک هواپیما تشبیه کنیم دو موتور دارد زمان جنگ طبیعتاً موتور قدرت نظامیاش پیش میبرد در زمان صلح ما باید تلاش کنیم دستاوردهای نظامی را تبدیل کنیم به دستاوردهای سیاسی و دیپلماسی، من خواهش میکنم دوستان توجه داشته باشند هم در زبان انگلیسی و هم در زبان فارسی دیپلماسی به معنی تسلیم نیست، مذاکره مساوی با تسلیم نیست اینها اصطلاحات متفاوتی است دیپلماسی مهمترین عنصر قدرت ملی است هم خودش قدرت ملی است و هم سایر قدرت را میتوان ترجمه کرد به قدرت علمی.
سوال: منظور شما مشخصاً چیست، در دیپلماسی چه اتفاقی بیفتد بازدارندگی ایجاد میکند؟
دهقانی فیروزآبادی: بازدارندگی یعنی ما نگذاریم نتانیاهو گزینه حمله به ایران را مجدداً به افکار عمومی جهانی، افکار عمومی منطقه یعنی دولتهای منطقه حتی در آمریکا، اعتقاد من این است که ترامپ درست است که طراحی جنگ را کرده بود ولی گزینه اولش نبود که بجنگد نتانیاهو اول گفت یعنی ما میتوانیم بگوییم او شعار میداد اول آمریکا ولی شد اول اسرائیل، بنابراین اگر ما به صورت هدفمند با دستور کار مشخص دیپلماسی را فعال کنیم دیپلماسی هم که آنها مجبور شدند یعنی صلح تحمیلی، ما داریم به آنها تحمیل میکنیم یعنی وقتی به اهدافشان از طریق نظامی نرسیدند دیپلماسی ما باید به گونهای باشد که ما بتوانیم اهدافی که در میدان به آن رسیدیم تثبیت کنیم و طبیعتاً به معنای این نیست که برویم آنچه که در جنگ نتوانستند از ما بگیرند با صلح از ما بگیرند و امروز خبر جالبی که حتماً دیدید احتمالاً موثق است گفته بودند وزیر خارجه ایران را میخواهند ترور کنند این یعنی چه، یعنی معلوم میشود اینها در حوزه دیپلماسی خطر را میبینند و نتانیاهو بیشتر دنبال گزینه جنگ است.