پخش زنده
امروز: -
جوامع بشری در سایه رعایت این دو قانون مهم -حفظ امانت و رعایت عدالت در حکومت- میتوانند به جامعهای طراز و عالی دست یابند
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما؛ حضرت آیتالله خامنهای در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه با اشاره به آیه ۵۸ سوره نساء فرمودند: «عدل، نیاز اصلی حیات طیّبهی انسانی است. شما هم دادگستری هستید، عدلیّه هستید، مأموریّت اصلی شما اقامهی عدل است. اهمّیّت قوّهی قضائیّه از اینجا است.» به همین مناسبت بخش فقه و معارف پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در این یادداشت به شرح و تفصیل آیه ۵۸ سوره نساء در کلام مفسران گرانقدر میپردازد.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در دیدار اخیر رئیس و مسئولان قوه قضائیه فرمایشاتشان را با قسمتی از آیه ۵۸ سوره مبارکه نساء شروع نمودند که آخرین استفاده مستقیم ایشان باز میگردد به سالهای قبل از دوران رهبری. حضرت آیتالله خامنهای این آیه را در چهار سخنرانی مربوط به سالهای ریاست جمهوری و در مقام خطیب نمازجمعه مطرح نموده بودند که در تمامی این سخنرانیها محور بیانات تبیین خصوصیات کلى نظام اسلامى و حکومت اسلامى بوده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار کلام خود را به عبارت «وَ اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُموا بِالعَدل» مزین نموده و توضیح کوتاهی در مورد این مسأله بیان نمودند که این یادداشت به شرح و تفصیل این آیه شریفه در کلام مفسران گرانقدر میپردازد.
سوره نساء آیه ۵۸:
«إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُکُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَکَمْتُم بَیْنَ النَّاسِ أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا یَعِظُکُم بِهِ إِنَّ اللّهَ کَانَ سَمِیعًا بَصِیرًا.»
ترجمه:
خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامی که میان مردم داوری میکنید، به عدالت داوری کنید! خداوند، اندرزهای خوبی به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست.
آیه شریفه ۵۸ سوره مبارکه نساء که به آیه «امانات» مشهور است همچون دیگر آیات سوره نساء در مدینه بر پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآله) نازل گردیده است،(۱) هرچند که برخی محل نزول آن را مکه دانستهاند؛(۲) لکن چون زمان نزول آن بعد از هجرت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) است، در شمار آیات مدنی بحساب میآید.(۳) یکی از خصوصیات آیات و سور مدنی این است که در سورههای مدنی قوانین خانوادگی، تمدن، احکام جهاد و قتال و حدود و فرایض، بیان شده است.
در آیات پیشین (تا آیه ۵۸ نساء)، خداوند متعال به بیان حال اهل کتاب پرداخته و ستمکاریها و خیانتهایی را که آنان در حق دین خدا انجام دادند به تفصیل بیان میکند، مانند آنکه به مؤمنین اظهار محبت و خیرخواهی میکردند و از این راه آنان را فریب میدادند، به بخل و خودداری از انفاق وادارشان میکردند، کلمات کتاب خدا را دگرگون میکردند، معنای حقیقی کلمات را به تأویل میبردند، به صورت محترمانه اهانت به رسول خدا میکردند(۴) و... آیه مورد بحث که پس از محتوای مذکور آمده دارای دو فقره است؛ یکى دستور به اداى امانات به صاحبانش (أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) و دیگر به عدالت حکم کردن (أَن تَحْکُمُواْ بِالْعَدْلِ).
ادای امانت الهی
در میان مفسران بحث از امانت، بحثی پراکنده است که تفسیرهای متعددی از آن شده است. برخی آن را به عنوان امانت الهی مطرح کرده و سخن از اوامر و نواهی الهی کردهاند و گفتهاند که منظور از ادای امانات الهی، حفظ حدود خدا و احکام دین است. برخی نیز آن را به امانات در اختیار مردم تعبیر کرده و دستور قرآن را، دستور به حفظ امانات مردم تفسیر کردهاند اعم از امانات مالی یا غیر مالی و دستهای دیگر نیز معتقدند که امانت همان امامت و ولایت است.(۵)
حضرت امام خمینی در خصوص این آیه میفرمایند: «خداوند امر فرموده که امانات را به اهلش رد کنید. عدهاى بر این عقیدهاند که منظور از «امانتْ» مطلق امانت خَلقى (یعنى مال مردم) و خالقى (یعنى احکام شرعیه) است. و مقصود از «رد امانت الهى» این است که احکام اسلام را آن طور که هست اجرا کنند. گروه دیگرى معتقدند که مراد از «امانت» امامت است. در روایت هم آمده که مقصود از این آیه، ما (یعنى ائمه علیهم السلام) هستیم، که خداوند تعالى امر کرده ولایت و امامت را به اهلش رد کنند؛ یعنى رسول اکرم (صلّیاللهعلیهوآله) ولایت را به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام)، و آن حضرت هم به ولىّ بعد از خود واگذار کند، و همین طور ادامه یابد.»(۶)
با این بیان وجه ارتباط این فقره از آیه (تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا) به آیات ماقبل آشکار میشود، چرا که آن چه در کتابهاى آسمانى آمده بیانگر آیات خدا و معارف الهیه است، و این خود امانتى است که خداى تعالى به اهل هر کتابى سپرده و از آنان میثاق گرفته که به گوش مردمش برسانند، و از اهلش کتمان نکنند.
«سخن کوتاه این که وقتى یهود به امانتهاى الهیه که به دستشان سپرده شده بود خیانت کردند و با علم به این که دین خدا توحید است و دین توحید همین است که پیامبر اسلام بدان دعوت میکند و پیامبر اسلام همان است که تورات و انجیل نشانههاى او را داده، با این حال، نشانههاى رسالت رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) را که در کتاب آنان ذکر شده بود کتمان کردند آنهم در وقتى که واجب بود به مردم اعلام کنند و تازه به همین مقدار خیانت اکتفاء ننموده، در داورى بین مؤمنین و مشرکین حکم به جور و ستم کردند، دین بت پرستى را بهتر از دین توحید قلمداد نمودند، و نتیجه خیانتشان این شد که مشمول لعنت الهى شدند، و این لعنت الهى کارشان را به عذاب سعیر کشانید.»(۷)
حضرت آیتالله خامنهای نیز در تطبیق موارد امانت در روزگار ما، اجرای مُرّ قانون،(۸) قدرشناسی مسئولیتها و توانمندیها در نظام اسلامی،(۹) رساندن معارف حقهی الهیه به مخاطبین را از مصادیق امانات برشمردهاند: «حقیقت ناب و اسلام ناب که امام بزرگوار برروی آن این همه تأکید میکردند، برای این است که ما این متاع را - که متاع ذهن مردم و متاع مغزها و متاع دلهاست - خالص، بدون غلّ و غش، بدون تقلّب و بدون کم و زیادهایی که دستهای خائن و گنهکار یا غافل و جاهل بهوجود آوردهاند، به مخاطبان برسانیم. این بزرگترین امانت الهی است.»(۱۰)
حکم به عدل
در قسمت دوم آیه سخن از حکم دادن به عدالت است، آن هم عدالتی که در میان همه مردم یکسان است به اعتبار قید «الناس» که در آیه آمده است، یعنی در حکومت اسلامی قانون الهی بصورت عادلانه در بین مردم اجرا خواهد شد. «وَ اذا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النّاسِ انْ تَحْکُمُوا بِالْعَدلِ»: وقتى که حاکم شدید بر پایه عدل حکومت کنید. عدالت در نظام سیاسی اسلام آنچنان پراهمیت است که حاکم جامعه اسلامی و تشکیل دهنده آن حضرت پیامبر اعظم (صلّیاللهعلیهوآله) در مقام قصاص برآمده و در میان مردم فریاد برمیآورد که هرکس بر گردن من حقی دارد حاضرم پس دهم(۱۱) همچنین مولای متقیان در محکمهای حاضر میشود که قاضیِ آن را خود منصوب کرده و در مقام مدعی برمیآید.(۱۲)
به همین اهمیت است ویژگی عدالت در قاموس جمهوری اسلامی، به طوری که رهبر معظم انقلاب اسلامی تمام ارزش قوه قضائیه را که از مهمترین ارکان اداره جامعه است بر محوریت عدل دانسته و دعای برای ظهور منجی را نیز در راستای تحقق عدالت ذکر کردهاند: «دربارهی اهمّیّت قوّهی قضائیّه خیلی حرف زده شده، ما هم مطالبی را عرض کردهایم؛ دیگران هم همه دربارهی اهمّیّت قوّه سخن گفتهاند؛ امر معلومی است. محور این اهمّیّت هم عدل است که در قرآن کریم [آمده] : وَ اِذا حَکَمتُم بَینَ النّاسِ اَن تَحکُموا بِالعَدل. عدالت، اساس کار حیات طیّبهی انسانی است. شما برای تعجیل فرج امام زمان (ارواحنا فداه) هم که دعا میکنید، میگویید ایشان بیایند که عدالت را برقرار کنند. یَملَاُ اللهُ بِه الاَرضَ عَدلًا وَ قِسطاً بعدَ ما مُلِئَت ظُلما وَ جَورا؛ با اینکه آن بزرگوار دین را هم، تقوا را هم، اخلاق را هم به جامعه تزریق خواهد کرد امّا شما نمیگویید: «یملا الله به الارض دیناً»؛ [بلکه] میگویید: «عدلاً»؛ این نشاندهندهی این است که عدل، نیاز اصلی حیات طیّبهی انسانی است.»(۱۳)
در اینکه حکم به عدالت در آیه شریفه مربوط به جریان قضاوت است یا اعم از آن، بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد، دستهای آیه را مختص به قضّات دانسته و خطاب آن را متوجه قاضیان میدانند. در مقابل حضرت امام خمینی میفرماید: «این بخش از آیه خطاب به کسانى است که زمام امور را در دست داشته و حکومت مىکنند، نه [فقط] قضات. قاضى فقط از جهتى حاکم است و حکم مىکند، چون فقط حکم قضایى صادر میکند، نه حکم اجرایى. قضات در طرز حکومتهاى قرون اخیر یکى از سه دسته حکومتکننده هستند، نه تمام حکومت کنندگان و دو دسته دیگر، هیأت وزیران [مجریان]، و مجلس [برنامهریزان و قانونگذاران] نیز [حاکم] هستند. اساساً قضاوت یکى از رشتههاى حکومت و یکى از کارهاى حکومتى است. پس باید قایل شویم که آیه شریفه و «اذا حکمتم» در مسائل حکومتْ ظهور دارد؛ و قاضى و همه حکومت کنندگان را شامل مىشود.»(۱۴)
«این دستور قرآنی دستوری جامع و قانونی کلى و عمومى بوده و هر نوع داورى و حکومت را چه در امور بزرگ و چه در امور کوچک شامل مىشود، تا آنجا که در احادیث اسلامى مى خوانیم: روزى دو کودک خردسال، هر کدام خطى نوشته بود، و براى داورى در میان آنها و انتخاب بهترین خط به حضور امام حسن(علیهالسّلام) رسیدند، على (علیهالسّلام) که ناظر این صحنه بود فورا به فرزندش گفت: یا بنى انظر کیف تحکم فان هذا حکم و اللّه سالک عنه یوم القیامة! فرزندم! درست دقت کن، چگونه داورى مىکنى، زیرا این خود یک نوع قضاوت است و خداوند در روز قیامت در باره آن از تو سؤال میکند!»(۱۵)
در آخر باید متذکر شد که جوامع بشری در سایه رعایت این دو قانون مهم -حفظ امانت و رعایت عدالت در حکومت- میتوانند به جامعهای طراز و عالی دست یابند و هیچ جامعهای خواه مادی و خواه الهی بدون اجرای این دو اصل اساسی سامان نخواهد یافت. اصل اول میگوید که اموال، مسئولیتها، سرمایههای انسانی، آداب و رسومهای صحیح، احکام و شرایع، فرزندان و... همه امانتهای الهی هستند که تحت تکفل افراد جامعه قرار دارند و موظفند که در حفظ و حراست این امانانت و تسلیم آن به دست صاحبان اصلی آن بکوشند.
با همه این اوصاف همواره در اجتماعات، برخوردها، تضادها، تزاحمات و منفعت طلبیهایی وجود دارد که باید با تمسک به اصل عدالتمحوری حل و فصل شود تا رنگ و بوی بیعدالتی و تبعیض و ظلم و ستم از آن جامعه رخت بربندد و به جامعه مهدوی موعود نزدیک گردد.
۱) طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۳.
۲) برهان و مناهل الفرقان، ج۱، ص۱۸۸.
۳) الإتقان، ج۱، ص۹.
۴) ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، صص۵۷۸-۵۸۰.
۵) ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۹۸.
۶) تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج۳، ص۱۱۵.
۷) ترجمه تفسیر المیزان، ج۴، ص۶۰۲.
۸) بیانات در دیدار دست اندرکاران برگزاری انتخابات ۱۳۹۲/۰۲/۱۶
۹) بیانات در مراسم تنفیذ حکم دوازدهمین دوره ریاست جمهوری اسلامی ایران ۱۳۹۶/۰۵/۱۲
۱۰) بیانات در دیدار جمعی از روحانیون ۱۳۷۷/۰۹/۲۳
۱۱) رسول خدا مردم را در مسجد جمع میکند و میگوید: هر کسی بر گردن من حقی دارد حاضرم پس دهم. شخصی از میان مردم برمیخیزد و میگوید: یا رسول الله در بازگشت از طائف بر شتر «غضباء» سوار بودی خواستی تازیانه یا عصا بر شتر بزنی، بر شکم من اصابت کرد. الآن تقاضی قصاص دارم. پیامبر پیراهن خود را بالا زد و فرمود: من برای ادای حق آماده ام. آن شخص بر بدن مطهر پیامبر بوسه زد و گفت که من از حق خویش گذشتم. پیامبر نیز دعا که خدا نیز از تو بگذرد همانگونه که از من گذشتی. (سفینة البحار، ج۱ ص۶۷۱)
۱۲) در زمان خلافت و زمامداری امام على علیه السلام در کوفه، زره آن حضرت گم شد. پس از چندى نزد مردی مسیحى (یا یهودی) پیدا شد. علی علیه السلام به او فرمود: این زره برای من است، ولی آن مرد انکار کرد و گفت: زره در دست من است، شما که ادعا میکنید باید دلیل بیاورید. امام على علیه السلام او را به محضر قاضى برد و اقامه دعوى کرد که این زره از آن من است، نه آن را فروخته ام و نه به کسى بخشیده ام و اکنون آن را در نزد این مرد یافته ام . شریح، قاضى دادگاه، به آن مرد گفت: خلیفه ادعاى خود را اظهار کرد، تو چه مى گویى؟ او گفت : این زره مال خود من است و در عین حال، گفته مقام خلافت را تکذیب نمى کنم. قاضى رو به امام علیه السلام کرده و عرضه داشت: شما مدّعى هستید و این شخص منکر است، به همین جهت، ارائه شاهد بر عهده شماست. على علیه السلام خندید و فرمود: قاضى راست مىگوید، اکنون باید شاهد آورم، ولى من شاهدی ندارم. قاضى روى این اصل که مدّعى شاهد ندارد، به نفع مسیحى (یا یهودی) حکم کرد و او هم زره را برداشت و روانه شد . ولى مرد مسیحى که خود بهتر مى دانست زره برای چه کسى است، پس از آنکه چند قدم برداشت، برگشت و گفت: این طرز حکومت و رفتار از نوع رفتارهاى بشر عادى نیست، از نوع حکومت انبیاست سپس اسلام آورد و اقرار کرد که زره برای على علیه السلام است و در مسیر صفّین از دست او افتاد. آنگاه حضرت علی علیه السلام از اسلام آوردن او خوشحال شد و زره را به او هدیه داد. طولى نکشید که او با شوق و ایمان در زیر پرچم على علیه السلام و به همراه او با خوارج در جنگ نهروان جنگید. (الکامل فی التاریخ، ج ۳، ص ۴۰۱، بحارالانوار، ج۳۴، ص۳۱۶)
۱۳) بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوه قضائیه ۱۳۹۸/۰۴/۰۵
۱۴) تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امام خمینی، ج۳، ص۱۱۶.
۱۵) تفسیر نمونه، ج۳، ص۴۳۰.
نویسنده: آقای حسین حاجی حسینی
طلبه سطح سه حوزه علمیه